مهر نوشت: عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام گفت: «آتش به اختیار» یعنی اگر رهبری از ما مطالبه انجام تکلیف میکند، نگوییم این را خود ایشان انجام میدهد.
سعید جلیلی عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام ریشههای قرآنی تعبیر «آتش به اختیار» را در جمع طلاب و دانشجویان، مورد واکاوی قرار داده است.
جلیلی در جمع تعدادی از دانشجویان وطلاب، گفته است: «آتش به اختیار» یعنی اگر رهبری از ما مطالبهی انجام تکلیف میکند، نگوییم این را خود ایشان انجام میدهد و اگر کسانی نمیخواهند برای انجام مسئولیت و تکالیف قانونی هزینه بدهند، بیعملی خود را توجیه نکنند وبه آن القاب و لعاب موجه ندهند.
بخش هایی از اظهارات او را بخوانید؛
*بر اساس قرآن، راه و صراط مستقیم در اسلام بندگی خداوند است: « وَ أَنِ اعْبُدُونی هذا صِراطٌ مُسْتَقیمٌ». در اینجا سؤالی که پیش میآید و آن اینکه با این نگاه و رویکرد، «آتش به اختیار» چه معنایی دارد؟ انسان که در هر شرایطی باید ببیند فرمان الهی چیست و آن را مبنای عملش قرار دهد، چگونه می تواند «آتش به اختیار» باشد؟ این یک سؤال مهم است که علیرغم همه مباحثی که درباره «حکم» و «طاعت» وجود دارد، نسبت آنها با مفهوم «آتش به اختیار» چیست؟ در این جلسه میخواهیم پیرامون این موضوع مباحثه کنیم.
*تعبیر قرآن این است که کسی که نمیخواهد وظیفهاش را انجام بدهد و دنبال بهانه است اگر با شما همراهی هم بکند، وسط راه شما را رها میکنند، در کارتان اخلال ایجاد میکنند. رفیق نیمه راه هستند « لَوْ خَرَجُوا فِیکُمْ مَا زَادُوکُمْ إِلا خَبَالا وَلأَوْضَعُوا خِلالَکُمْ»
*آن موقع یک عدهای از شما هم دچار تردید میشوند «وَ فیکُمْ سَمَّاعُونَ لَهُمْ». یکباره عده ای میگویند راست میگوید! حالا واقعاً آقا این کار را از ما خواست؟ باید انجام بدهیم؟ نباید انجام بدهیم؟ میگویند حالا آن طور هم که میگویند نیست! ظاهراً این قدر هم وظیفه نداریم! «تردید» ایجاد میشود.
*اینجاست که «آتش به اختیار» معنا پیدا می کند. «آتش به اختیار» یعنی دچار تردید نشوید. در آن چارچوب قانونی و وظیفهای که دارید کارتان را بکنید. لازم نیست دائم بگویید آقا این کار را بکنم؟ مثلاً کتاب هم بخوانم؟ آقا فرمودند کار فرهنگی خودجوش و تمیز کنید. این دیگر اجازه نمیخواهد. انجام بدهید.
*تعبیر قرآن این است که در این مواقع، ظاهر و پوشش میشود «اجازه گرفتن» اما باطن آن فتنه ایجاد کردن است. ولو با یک ظاهر موجه و مقدس!
*قرآن می فرماید اینها همان کسانی هستند که اگر هم دشمن به سراغ شما میآمد: «ما تلبثوا الا یسیرا». شاید یک ذره مقاومت هم میکردند ولی بعد رها میکردند.
*در صورتیکه در یک جامعه دینی اگر یک مسؤولیتی تعریف شده شانه خالی نکنید. به مسؤولیتتان پشت نکنید. وظیفه تان را بشناسید و انجام دهید: «و کان عهد اللَّه مسئولاً» آن عهدی که با خدا بستید، بعدا از شما سؤال میشود. میگویند خوب انجام دادی یا ندادی؟ اینطور نیست که بگویید ما اجازه گرفتیم که ما را معاف بدارید!
*بهانهها برای فرار از تکلیف همیشه زیاد است. تعبیر قرآن این است که می گویند الان هوا گرم است! اینها مسایل فقط زمان پیغمبر نبوده، انسان همیشه میتواند در معرض این آزمایش باشد. ما هم در این معرض هستیم.
*تعبیر قرآن این است: «وَ کَرِهُوا أَنْ یُجاهِدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فی سَبیلِ اللَّه». سختشان است که بخواهند در راه خدا یک مجاهدهای را انجام بدهند. حالا یا با مالش، یا با جانش، یا با یک هزینهای که باید بدهد. بعد بهانه میآورد که الآن هوا گرم است! الان شرایط خوب نیست. حالا بگذار مسائل یک کم آرام بشود! یا برخی دیگر تا می بینند همه چیز تمام شد، میگویند حالا ما آماده هستیم! به وقتش کجا بودی؟
*کسانی هم هستند که نه تنها وظایف روشن و صریحشان را انجام نمی دهند بلکه میخواهند جلوی بقیه را هم بگیرند.
مثلاً امام در زمان جنگ گفتند بروید و جبههها را پر کنید. عده ای میگفتند درست است که امام این را گفتند ولی امام به خود ما که نگفتند! شاید ما الآن باید یک وظیفه دیگر انجام بدهیم.
*امام که نمیتواند به تک تک بگوید به شما هم گفتم! امروز هم همین رفتارها را در بعضی مشاهده میکنید که میگویند اگر آقا به خود من بفرمایند که این کار را بکن حتما انجام می دهم ولی به خود من نگفتند!
*تعبیر قرآن است که برخی از اینها این طوری هستند و با پررویی قسم میخورند: «و اقسموا بالله جهد ایمانهم» بزرگترین قسمهایی که بتوانند بخورند، میخورند و میگویند اگر توی پیامبر به ما بگویی این کار را بکن. چشم! انجام میدهیم. اما قرآن جواب آنها را چه میدهد؟ می فرماید: « قُلْ لَا تُقْسِمُوا». نمیخواهد قسم بخورید، نمیخواهد منت بگذارید. «طَاعَةٌ مَعْرُوفَه». یک وظیفه مشخص، صریح و بدیهی دارید، آن را انجام دهید! آتش به اختیار این است. آن وظیفه صریح و بدیهی و مشخصی که وضع شده را انجام دهید.
*برخی دیگر هم می گویند انجام فلان کار «تشکیلات» لازم دارد. اول باید یک تشکیلات درست بشود تا ما بتوانیم وظیفه مان را انجام بدهیم. اینها حرفهای امروز نیست. همیشه در طول تاریخ بوده است می گویند میخواهیم بجنگیم ولی یک دولت لازم است. یک تشکیلات لازم است که بیاید و به ما کمک بکند. اگر نباشد، نمیشود این وظیفه را انجام داد! یا مثلا امروز می گویند کار گفتمانی خوب است اما باید یک تشکیلات باشد. اگر نباشد، نمیشود! لذا چهار سال معطل است و بعد می گوید تشکیلات درست نشد و ما هم نتوانستیم کاری کنیم! قرار بود کار را انجام دهیم ولی نشد!
*این تعبیر قرآن است که وقتی هم شرایط فراهم می شود واز آن ها انجام وظیفه خواسته می شود«فلما کتب علیهم القتال».اکثرآن ها کنار میکشند. معلوم میشود این یک بهانه بوده است.
*یا تا قبل از تشکیل جمهوری اسلامی عده ای میگفتند تا شاه هست نمی شود کاری کرد! بعد که جمهوری اسلامی تشکیل شد همانها گفتند اصلاً برای چی جمهوری اسلامی تشکیل شد؟ « أَنیَ یَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ عَلَیْنَا». اصلاً چه کسی این اجازه را داد که بر ما حاکم بشود؟
*این تعبیر «ایراد بنی اسراییلی» که امروز در بین ما مشهور است یک حقیقت قرآنی است. یکی از آن بهانهها این است که حالا واقعاً آقا این حرف را گفتهاند؟ نظر آقا واقعاً همین است؟ در حالی که آقا صریح حرفشان را زده و بعد هم تکرار کرده اند، باز عده ای می گویند نه! شوخی نکن! آقا واقعا گفته اند؟
*اگر فرمایشات چند سال اخیر مقام معظم رهبری را نیز ببینید، این مساله در آن قابل مشاهده است. به صراحت بیان میکنند که این کار بشود اما عده ای می گویند حالا این جا منظور ایشان دقیقا چه بود؟ شروع به تشکیک می کنند. «آتش به اختیار» یعنی ایراد بنی اسرائیلی نگرفتن و وظیفه را به موقع انجام دادن. وقتی گفته میشود این کار را انجام بدهید، به شکل تمیز انجام بدهید. قانونی انجام بدهید.
*بعضی وقتها هم حتی رهبری را متهم میکنند که به ایشان اطلاعات درست ندادهاند! این تعبیر برای امروز نیست! زمان پیامبر هم اینطور بوده. مثلا وقتی پیامبر سخنی میگفتند، عده ای بهانه می آوردند و العیاذ بالله میگفتند ایشان هر چه میشنود، همانها را میگوید: « ومنهم الذین یؤذون النبی و یقولون هو اذن». امروز هم برخی در کمال جسارت می گویند به رهبری اطلاعات درست ندادهاند! مقام معظم رهبری خودشان به صراحت میگویند من این مساله را بررسی کردم و این طوری است، اما عده ای میگویند اطلاعات نادرست به ایشان داده اند!
*یکی دیگر از مواردی که مانع آتش به اختیار میشود، «دل مردم را خالی کردن» است! تعبیر عربی این مفهوم «مرجفون» است: «و المرجفون فی المدینه». مردم را می ترسانند و حتی تهدید میکنند.
*امروز میبینید که اگر ببینند فردی در این عرصه یک وظیفهای را انجام میدهد و با تهدید هم کنار نمی رود، شروع به مسخره کردن میکنند. به مدد فناوریهای جدید ارتباطی ،قویتر از گذشته هم این کار را می کنند. شاید شیوهها جدید و مدرن شده باشد ولی اصل کار، قدیمی است.
*و این فرجام چنین مؤمنینی است: «لِیَجْزِیَ اللّهُ الصّادِقِینَ بِصِدْقِهِمْ». اینجاست که معلوم میشود در این عرصه چه کسانی صداقت داشتند؟
اگر بخواهیم این بحث را جمع بندی کنیم باید عرض کنیم که: «آتش به اختیار» یعنی از انجام بدیهیترین وظایف خودمان سر باز نزنیم،
یعنی دنبال بهانهجویی برای فرار از آن وظایفمان نباشیم، یعنی برای فرار از آن مسؤولیتهایی که داریم بهانههای بنی اسرائیلی در نیاوریم. یعنی آن تکالیف بدیهی که مخاطب آن همه هستند را انجام دهیم و نگوییم باید مشخصاً به شخص من بگویند تا من این کار را انجام بدهم! یعنی وظایف قانونی و اجتماعی ما معطل نماند.یعنی مسؤولیتمان را بشناسیم و در زمان و وقت خودش انجام بدهیم.یعنی وقتی که کار تمام شد و همه چیز انجام شد نیاییم بگوییم حالا ما باید چه کار بکنیم؟یعنی اگر رهبری یک مطالبهای دارد، آن را انجام بدهیم.یعنی در برابر تهدیدها، تردیدها، سرزنشها و مسخره کردنها جا نزنیم.
*یعنی اگر به ما میگویند این کار را انجام بدهیدنگوییم اگر رهبری میخواستند خودشان انجام میدادند! یا خود ایشان انجام بدهد!
*یعنی اگر به هر دلیلی بیعمل هستیم این را دیگر توجیه نکنیم. بگوییم ما کوتاهی کردیم، ما ضعف داشتیم، نه این که بگوییم میخواستیم احتیاط کنیم که خطا نکنیم! و یک توجیه برای آن بتراشیم.
*یعنی استهزای دیگران مانع عمل صحیح مان نشود. واز سوی دیگر کاری نکنیم که به تعبیر مقام معظم رهبری «پوچاندیشان طلبکار» بتوانند بهانه پیدا بکنند. بلکه باید بتوانیم وظیفه خود را به گونهای خوب انجام بدهیم که علیرغم استهزا و مخالفت آنها، حرف ما اثرگذار باشد.
*ان شاءالله که همه ما بتوانیم به آن چیزی که عهد بستهایم، چه در حمل امانت الهی و چه آنچه در انقلاب اسلامی با آن عهد بستیم، یک عهد صادقانه و مؤمنانه و از سر صدق باشد و همه ی ما در این مسیر از صادقین باشیم.